(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده
(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده

(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده

چگونه همسر شادی باشیم؟ 4 نقش زن در شادی مرد

http://uupload.ir/files/r2ed_%D9%86%D9%82%D8%B4_%D8%B2%D9%86.jpg

چگونه همسر شادی باشیم؟

4 نقش زن در شادی مرد

 قدردانی، احترام و استفاده از واژه‌های شخصیتی مثل صبور، مهربان، پرقدرت و حامی باعث می‌شه تا مرد احساس غرور کنه و در مقابل رضایت و انگیزه‌اش برای زندگی چندین برابر بیشتر بشه.

غر نزنید؛ غر زدن خطرناک‌ترین آفت زندگی مشترکه، وقتی همسرتون به خونه میاد مدام در مورد چیزهای مختلف به او غر نزنید. هرچقدر هم که محتوای این غر زدن‌ها درست باشه به خاطر لحن آزاردهنده، به مشکلات اضافه می‌کنه و این حس رو در همسرتون بیدار می‌کنه که او فرد باارزشی در زندگی شما نیست.

اگر واقعاً می‌خواید همسرتون رو خوشحال کنید، نشون بدید که واقعاً بهش اعتماد دارید. به‌جای بازجویی و چک کردن همسرتون به او عشق و محبت هدیه کنید و روی اعتمادبه‌نفس خودتون کار کنید.

b2n.ir/641837

TebyanOnline

مرور آموزه‌های اشتباه خانواده‌های اینستاگرامی 6 مامان/ بابای دربست

http://uupload.ir/files/5g0u_%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B1_%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C.jpg

مرور آموزه‌های اشتباه خانواده‌های اینستاگرامی 

6 مامان/ بابای دربست

بچه‌هاشون همه «کویین» و «پرنسس»‌اند.صفحه‌شون پرِ از عکس بچه‌هاشون و انقدرعاشق‌شون هستند که اسم صفحه‌شون روگذاشتن مامان و بابای چی‌چی!(اسم بچه) حالا ما چی؟ این بچه تا دهنش رو باز می‌کنه، سرسام می‌گیریم. این که نشد خانواده.

توضیح

والدینِ خانواده‌های سالم، هویت‌شون در وجود فرزندشون خلاصه نمی‌شه، اونا فردیت خودشون رو دارند به‏‌علاوه نقشِ والدانشون.همچنین می‌دونن که دایم عکس گرفتن از فرزندشون و منتشر کردن درفضای مجازی،نشونه اهمیت دادن به بچه نیست؛نقض حریم شخصی کودکه و رسوندنِ این پیام که مهم‌ترین ویژگی تو،چیزی که من بهش افتخار می‌کنم و دیگران هم تأییدش می‌کنند، زیبایی ظاهری‌ات هست.اگر چنین رفتاری با فرزندتون نمی‌کنید،به شما تبریک می‌گیم.

پول درآوردن خانواده‌های خوشحال اینستاگرامی از خانواده بودن‏شون

نمی‌شه همه این‌ها رو بگیم ونگیم که الگوهای عزیز،درحال کسب درآمد هستند! خانواده‌های خوشحال اینستاگرامی از«خانواده»بودن‏شون پول درمیارن.هر لایک و کامنت ما،مایه اعتبار صفحه‌شون هست و معیاری برای سفارش‌دهندگان تبلیغ.

#اینستاگرام

TebyanOnline

مادر_آگاه فرق مادر خلاق و غیرخلاق

http://uupload.ir/files/h1xh_%D9%81%D8%B1%D9%82_%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1.jpg

مادر_آگاه

فرق مادر خلاق و غیرخلاق

وقتی بچه غر می‌زنه و نمی‌خواد از مغازه بیرون بره (عکس‌العمل)

مادر خلاق: به بچش می‌گه که راه خروج رو بلد نیست و از بچه می‌خواد خروجی رو نشونش بده.

مادر غیرخلاق: بچه‌ رو به زور و کشان کشان بیرون می‌بره یا به بچه رشوه میده.

بچه در مدرسه دعوا کرده و داستان رو برای مادر تعریف می‌کنه (عکس‌العمل)

مادر خلاق: گوش میده و اجازه میده فرزندش صحبت کنه.

مادر غیرخلاق: به بچه می‌گه اون بی‌تربیته، تو باهاش بازی نکن! به خانم معلم میگم دعواش کنه!

بچه بستنی می‌خوره (عکس‌العمل)

مادر خلاق: به بچش دستمال میده تا دهنش رو پاک کنه.

مادر غیرخلاق: خودش دور دهنش رو پاک می‌کنه.

تو مطب دکتر حوصله بچه سر رفته (عکس‌العمل)

مادر خلاق: از کیفش کاغذ و مدادرنگی بیرون میاره و بچه مشغول می‌شه.

مادر غیرخلاق: نرو، نکن، نگو، دست نزن، بیا، حرف نزن، آروم باش، بشین، ول کن، به بابات می‌گم، اعصاب همه رو خرد کردی. الان آقای دکتر میاد آمپولت می‌زنه!!!

نویسنده: زهرا شعبان‌پور

TebyanOnline

مادر_آگاه قصه‌گویی، هنری مادرانه

http://uupload.ir/files/07o9_%D9%82%D8%B5%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D9%88%DB%8C%DB%8C.jpg

مادر_آگاه

قصه‌گویی، هنری مادرانه

رهبرانقلاب: قصّه‌گویی، هنر بسیار خوبی است. قصّه‌های خوب، سازنده‌ شخصیت کودک است. همان قصّه‌های قدیمی را که ما از مادر خودمان، از مادربزرگ و یا از پیرزن دیگری در کودکی شنیده‌ایم، امروز که مرور میکنیم، میبینیم در آنها چقدر حکمت وجود دارد!

انسان، بعضی از خصال و تفکّرات خودش را که ریشه‌یابی می‌کند، به این قصّه‌ها می‌رسد. قصّه مقوله‌ خیلی مهمّی است؛ منتها قصّه‌های خوب.۱۳۷۷/۲/۲۳

TebyanOnline

یادمان بماند که :"زمین گرد است..."

یادمان بماند که :"زمین گرد است..."

پیرمردی با پسر و عروس و نوه اش زندگی میکرد او دستانش می لرزیدوچشمانش خوب نمیدید و به سختی می توانست راه برود. هنگام خوردن شام غذایش را روی میز ریخت و لیوانی رابرزمین انداخت وشکست.

پسروعروس از این کثیف کاری پیرمرد ناراحت شدند:باید درباره پدربزرگ کاری بکنیم وگرنه تمام خانه را به هم می ریزد. آنها یک میز کوچک در گوشه اطاق قراردادند وپدربزرگ مجبور شد به تنهایی آنجا غذا بخورد . بعد از این که یک بشقاب از دست پدر بزرگ افتاد و شکست دیگر مجبور بود غذایش را درکاسه چوبی بخورد هروقت هم خانواده او را سرزنش می کردند پدر بزرگ فقط اشک می ریخت وهیچ نمی گفت.

یک روز عصر قبل از شام پدر متوجه پسر چهار ساله خود شد که داشت با چند تکه چوب بازی می کرد. پدر روبه او کرد وگفت:پسرم داری چی درست می کنی؟ پسر با شیرین زبانی گفت:دارم برای تو و مامان کاسه های چوبی درست می کنم که وقتی پیر شدید در آنها غذا بخورید!

یادمان بماند که :

       "زمین گرد است..."