(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده
(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده

(کانون خانواده) دروغ بزرگترین دشمن کانون خانواده

مهارت آموزی به کودکان

https://s8.uupload.ir/files/%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%AA_8n3.jpg

مهارت آموزی به کودکان

سعی می کنیم برخی از مهارتهایی که لازم است به کودکان آموزش داده بشود را اینجا به شما یادآوری کنیم

به کودکان خود یاد دهید که خودشان لباس بپوشند و لباس را نیز درست بپوشند. مثلا اول جوراب بپوشند بعد  شلوار. به آنان یاد دهید که چگونه شلوار و پیراهن خود را بپوشند که ظاهری آراسته داشته باشند. و یاداوری کنیدکه باید لباس زیر داشته باشند چون ممکن است در محلی لباسشان کثیف شود و مجبور به تعویض آن بشوند.

ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟

ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ:

ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺮﻭﯼ در زندگی ﭼﯿﺴﺖ؟

ﮔﻔﺖ : ‏« ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ‏» ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺍﻟﮕﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﮔﻔﺘﻨﺪ :ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﻨﺪ ،

ﮔﻔﺖ : ﺳﺨﺖ ﺩﺭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯿﺪ ، ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ ﺷﺶ ﺧﺼﻮﺻﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻫﯿﭻﮔﺎﻩ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ...

ﺍﻭﻝ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﯽﺩﻟﯿﻞ ﺷﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ

ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺍﺳﺖ

ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻨﺪ

ﺗﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﺑﺮ ﻧﻤﯽﺩﺍﺭﻧﺪ

ﭼﻬﺎﺭﻡ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﺑﻨﺪﻧﺪ.

ﭘﻨﺠﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ: ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻋﻮﺍ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ

ﺳﺮﯾﻊ ﺁﺷﺘﯽ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﮐﯿﻨﻪ ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﻧﺪ 

و ﺷﺸﻢ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﺭﺍﺣﺘﯽ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ.

پس کودکانه زندگی کنید ...

در فرزندانتان باید بذر تفکر واحساس همکاری، صمیمیت، دوستی و رفاقت کاشته شود

https://s8.uupload.ir/files/%D8%AF%D8%B1_%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%A7%D9%86_5ihe.jpg

در فرزندانتان باید بذر تفکر واحساس همکاری، صمیمیت، دوستی و رفاقت کاشته شود

تا در بزرگسالی انسان هایی همراه،همدل و صمیمی باشند.

میوه ی نهال "خشم و نفرت" کودکی در بزرگسالی «عناد» است.

تدبیر مادر، کودک کودن را نخبه کرد

تدبیر مادر، کودک کودن را نخبه کرد

قصه: کاشف جریان الکتریکی و در نهایت برق را می شناسید.

 که شخصی بنام ادیسون آمریکایی بود (یعنی حدود ۱۸٠ سال قبل از جریان عبور الکتریسیته از سیم های فلزی و در مسیر دو قطب منفی و مثبت، فلز حساس قرار داد که زود داغ می کرد و روشنایی می داد، یعنی لامپ روشن می شد).

این طفل نامه ای از آموزگار مدرسه به خانه آورد.

 یادداشتی آموزگارش به مادرش نوشته بود و گفته بود: فقط مادرت این نامه را باز کند.

مادر نامه را گرفت باز کرد.

خیلی ناراحت شد و طور دیگری نامه را برای پسرش خواند.

در حالی که اشک در چشمانش داشت برای کودکش اینطوری خواند: فرزند شما یک نابغه است واین مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.

مادرش آموزش اولیه بچه را به عهده گرفت و... سالها گذشت، مادرش فوت کرد.

روزی ادیسون که اکنون بزرگترین کاشف قرن شده بود، در گنجه خانه خاطراتش را مرور می کرد، برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد، آن را در آورده و خواند، آموزگارش به مادرش نوشته بود: کودک شما کودن است، از فردا او را به مدرسه راه نمی دهیم!!!.

ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک  کودنی بود، که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد.

نکته: خوش بحال فرزندانی که مادران با تدبیر دارند و مسیر زندگی آنها را این مادر است انتخاب می کند.

عکسش هم داریم، دختر خانمی در مدرسه (متوسطه اول) محجبه شده بود، البته با تلاش مربی پرورشی و مدیر مدرسه.

در منزل چون خود مادر بدحجاب در بیرون رفت و آمد می کرد، آنقدر به بچه کلاغ سیاه گفتند، که او نتوانست بیش از دو سال حجابش را حفظ کند، به محض رفتن به دبیرستان تابع مادر شد و دیگر کلاغ سیاه نبود